روز بعد . . .

دیروز ک تو مسیر برگشت ب خونه بودم سوار تاکسی شدم 

یهو جلو تاکسی دیدم مخملی هم زمان با تاکسی میاد 

منم خودمو زدم ب ندیدن و ب سمت راننده نگا کردم 

دستمم پوشونده بودم حتمن میخاسته ببینه راست میگم یا نه !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۳
مرمر :)

دیروز رفتم دکتر ب امید اینکه دستمو وا کنه 

شکر خدا فرستاد رادیولوژی جوش خورده بود اما دکی گفت تا ی ماه نباید اتلو برداری 

پلاتینم حالا حالا هست :(

دکتر گفت روزی سه بار دستتو باز کن ورزش بده وگرنه انگشتت خشک میشه و نمیتونی تکونش بدی 

بعد رادیولوژی مامی اومد دنبالم 

رفتیم واس خودم  دوتا روسری گرفتم و ی کفش برای اداره 

خوشگلن 

بعدش اومدیم خونه خونواده اماده رفتن تالار شدن منم خونه موندم 

فعلن دوس ندارم فک و فامیل بوئی ببرن 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۲
مرمر :)
تنها چیزی ک باعث میشه رو تصمیمم بیشترتر صبر کنم همین حرفای مردمه خصوصا همکارام 
ی همکار خانوم دارم ک ک ی سالی میشه از شوهرش جدا شده 
این همکارم خیلی خوشگله هم اینکه تو اداره خیلی خیلی منظبته ینی من ب پاک بودنش شک ندارم اما امان از حرف این مردا 
هر لحظه از ی جائی خبر میرسه ک فلانی ب این خانومه وعد داده حتی یکی از همکارا گفته ک 50 تومن پول میدم فقط بعله روبگی واس صیغه 
ینی من اگه طلاق بگیرم باید کارمو ول کن چون حوصله این حرف درست کردنو ندارم 
ینی منی ک سر ب زیرمو دارم کارامو انجام میدم حرف درست میکنن چ برسه ب اینکه طلاق بگیرم حرفای اینا رو تحمل کنم 
از خیلی چیزا محدود میشم نمیتونم زیاد بگم بخندم نمیتونم خودمو خوش تیپ کنم
کلن اگه ب خودم برسم میگن میخاد تور کنه اگه نرسم میگن افسرده شده 
:(
دیشب ک داشتم زندگیمو مرور میکردم ی تصیم 70 درصدی ک دارم اینه ازش جدا شم 
خیلی سخته زندگی با کسی ک ب فکر اینده نیس و همش ننشو ساپورت کنه با حرف ننش بشینه پاشه 
اینک تصمیمای جدی تو خونه رو ننش بگیرم اینکه از جزی ترین تا کلی ترین زندگیت دخالت داشته باشه 
اینکه ننش تمومه حرفای زشت بهت بزنه و شوهرت سکوت کنه 
اینکه ننش جلو شوهرت ب خودت و خونوادت حرفای بدبد بزنه اینکه شوهرت غیرت نداشته باشه و سکوت کنه 
تنها چیزی ک اونشب ارومم کرد این بود جواب ننشو دادم بهش گفتم ک تو این ی سال زیادی احترامتو نگه داشتم 
من با پسرش کنار میاومدم برا کارش صد بار با برادر همکارم حرف زدم و کلی خواهش کردم ک کار بده 
ماشین گرفتم تا پیاده صب زود نره سرکار 
تو خریدای خونه کمکش کردم واسه خودم خرید کردم دریغ از اینکه ی جوراب بخره 
نه تفریح داشتم نه چیزی 
ی نیم ساعت میبرد دور دور اسمشو میزاشت تفریح 
خدمت ب ننه شوهر خواهر شوهر جز وظیفه عروس میدونس حاضر بود پیش ننش خورد شم تا ننش اخم نکنه 
تاز از این ورم اقا بچه دار نمیشه باید 50 تومنی سوا کنی تا ببینی میگیره نمیگیره 
زندگی با مخملی سخته میتونسم کنار بیام اما دخالت ننش باعث شد بکشم کنار 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۵
مرمر :)
مخمل ازم شکایت کرده منظور عدم تمکین 
کاشکی ساکت میشست وگرنه این کاراش لجمو بیشتر میکنه 
گفته ب تحریک والدینش از خونم زده بیرون و باهاش تماس میگیرم جواب نمیده 
این کاراش باعث میشه راه برگشتی نداشته باشم 
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۳
مرمر :)

دلشوره دارم :(

دیروز رفتم دکتر متخصص ارتوپد 

دکتری ک پزشک قانوی معرفی کرد 

دکتر دو ماه استراحت نوشت و اینکه ناقص بودن انگشتو اونجا قید کرد 

ته دلم دلشوره دارم :(

نمیدونم چی میشه 

از مخمل و خونوادش خبری نیس 

خدایا هر چی ک صلاح میدونی رو سر راهم قرار بده :(

----------------------------------------------------

فردا عموم از سفر حج بر میگرده :)

کاشکی دستم اتل بندی نداشت میرفتم دیدنش 

یکشنبه 26 مهر واس تالار دعوتمون کرده اگه شنبه دکترم این اتلو و بخیه رو برداره میرم 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۳
مرمر :)